کد خبر: ۲۱۶۴۱۵
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۵
اسامی دخترانه؛ شاید این عبارت برای مادرانی که مسافر کوچک درونشان یک دختر است واژه بسیار مهمی باشد، فکرش را بکنید مادر باشی، وجودت میزبان یک ریحانه خدایی باشد و هنوز در گیر و دار انتخاب اسمی زیبا، برای فرزندت باشی ؛ما در این مطلب از تانما پیشنهاداتی خاص را برای اسم دختر شما داریم با ما همراه باشید
ناطقان: اسامی دخترانه دنیای رنگارنگ و متفاوتی دارند، وقتی ندای آمدن مسافری کوچک به گوش می رسد، وقتی مادر، پدر و والدین می فهمند که این مسافر کوچک که میل آمدن به این دنیا را دارد دختر است، مسئله انتخاب اسم اهمیت پیدا می کند، شاید سخت ترین کار جستجوی بی هدف در میان اسامی دخترانه باشد، دنیای اسامی دخترانه بزرگ است و بر اساس سلیقه، فرهنگ و اعتقادات شما، گزینه های متفاوتی را در مقابلتان قرار می دهد. اگر شما این روزها در انتظار آمدن مسافر کوچکتان هستید و یا یک قدم نورسیده دارید پیشنهاد ما به شما این است که پیشنهادات تانمایی را برای انتخاب جدیدترین اسامی دخترانه از دست ندهید. شاید یک اسم دخترانه زیبا و اسامی دخترانه جدید هدیه تانما به مسافر تازه از راه رسیده شما باشد پس برای یافتن اسامی دخترانه زیبا با ما همراه شوید.

اسامی دخترانه
زیباترین اسم های دخترانه به همراه معنی

الف :

ابتسام : تبسم،لبخندزدن

آترین  :آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی

آتنا  :در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر ، دانش و صنعت

آتوسا :نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی و به معنی قدرت و توانمندی است. اسم ریشه یونانی دارد اما از گذشته دور در فرهنگ ایرانی بوده است.

آتیه : آینده

آدرینا :آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین

آدونیس  :آدنیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می‌شود.

آذین : زینت، زیور، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین

آرامیس : آرامش ، راحتی

آرشیدا  معنی: بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار می‌رود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده)

آرنیکا  آریایی نیک خو

آریانا  :منسوب به آریا، آریایی، نام قدیم ایران

آرمیلا: نامی دخترانه در ایران باستان

ارون : شاد و شادمان

اسنا : بانوی بزرگوار و بلندمرتبه

اسراء : اسم یکی از سوره های قرآن، به معنی معراج پیامبر

آسمان  :فضای بالای سر که آبی رنگ به نظر می‌رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم

آوا:ندا و صدا ،نغمه

اصیلا :  بانوی با اصالت

آمتیس :آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازدواج کرد.

آناشید  :مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر

آوینا : عشق

آیدا : شاد، خوش

آیسان : آی (ترکی) + سان (فارسی) زیبا، مانند ماه

آلا : نعمتها ، نیکی ها

اِلِنا : هلن و هلنا

اِلسانا  :مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان

اِلینا: نیکویی و نعمت برای ما

الیسا  : دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی

الحان : نواهای خوش ، نغمه های دلکش ، صدای موزون و خوش آیند

آنسه :  مانوس، همنشین نیکو

اَنوشا : بیمرگ و جاویدان

امیرا : بانوی حاکم

امانه : اطمینان و آرامش قلب ، دختری که وجودش مایه قوت قلب است

امینه : مؤنث امین

ایرانا : ایران + ا (پسوند نسبت)، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی

آیه : نشانه ، نشانه خدا

آینور:اسم ترکیبی ترکی_عربی به معنی نور ماه ، نورانی مثل ماه ، روشنایی ماه ، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است

ب:

بَرفین : برفی، از جنس برف؛ سفید مانند برف؛ (به مجاز) زیبا چهره

بَصیرا : منسوب به بصیر؛ منتسب به دانایی؛ (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد.

بُشرا: بشارت، مژده، مژدگانی؛ از واژه‌های قرآنی

بِهشید : تابناک و دارای فروغ و روشنایی

باران : قطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ (در عرفان) باران کنایه ازفیض حق تعالی و رحمت اوست. غلبه عنایات را نیز که در احوال سالک حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گویند.

بارلی : بار(فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند

بنیتا : دختر بی همتای من

بهارا  ، بهار، بهاران  :  فصل بهار

بهارک : به معنای مانند بهار، همچون بهار؛ (به مجاز) زیبا با طراوت

بهارگل : گلی که در بهار می‌روید.

بهارناز : موجب فخر و نازش بهار

بهارین : منسوب به بهار، بهاری

بهدیس : مانند به (به میوه‌ای خوش عطر و بو)

بیتا : بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا

پ:

پَرَند : پروین، در قدیم نوعی پارچه‌ی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار، حریر ساده؛ گروهی از گیاهان

پَرَندیس : (پَرَن + دیس (پسوند شباهت) )، شبیه به پَرَن پَرَن، زیبارو، نرم و لطیف چون پرند

پَرَنسا : (پَرَن = پروین (ستاره)، دیبای منقش و لطیف، پرنیان، پارچه ابریشمی + سا (پسوند شباهت))، شبیه ستاره پروین؛ همانند ابریشم و دیبا؛ زیبا و لطیف

پَرتو : شعاعی که از منبع نورانی یا گرما ساطع می‌شود، درخشش، تلألؤ، روشنایی؛ اثر، تأثیر

پَردیس : بهشت؛ فضای سبز و گل کاری شدهی اطراف ساختمان.

پَرنیان : پارچه‌ای ابریشمی دارای نقش و نگار؛ نوعی پارچه‌ی حریر که برای نوشتن به کار می‌بردند؛ پرده‌ی نقاشی

پادمیرا : جاویدان، نگهبان مهر، نگهدارنده عشق

پادینا : در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته می‌شود.

پامچال : گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی

پانیذ : پانید، قند مکرر، شکر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر می‌ساختند.

پرگل : (به فتح پ) هر یک از گلبرگهای گل

پرمون : زینت و آرایش

پروا : ملاحظه، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه

پریچهر : فرشته رو، زیبا مثل پری؛ زیبارو

پریسان : مانند پری، دختری که مثل پری زیبا است، بانویی زیبا چون پری

پریماه : زیبا چون ماه و پری

پیچک : گیاهی زینتی که ساقه‌ای بالا رونده دارد.

پینار : به چشمه، سرچشمه

ت:

تارا: ستاره کوکب مردمک چشم

تَرلان : مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ (در کردی) به  زیبا؛ نام نوعی اسب است.

تَرنّم : خواندن شعر، ترانه، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولًا با صدای پایین، زمزمه کردن یک نغمه؛ آواز، نغمه، سرود.

ترمه : پارچه ای قیمتی و گران بها

تَندیس : مجسمه؛ بت، تصویر برجسته، تمثال؛ (به مجاز) زیباروی.

تُرنج : بالنگ؛ طرحی مرکّب از طرح‌های اسلیمی و گل و بوته‌ای که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود.

تِلما : گندمگون

تاتیانا : تاتینا، پرنده شکاری

تامیلا : از روی امیدواری، امیدوارانه؛ در برخی منابع به  بخشنده

تبسّم : لبخند، خنده ‌ی بدون صدا؛ (به مجاز) درخشیدن

تسنیم : رودی در بهشت (سوره مطففین)

ترانه: سرود

تکتم : نام چاه زمزم،نام مادر امام رضا ،بانوی رازدار و رازنگهدار

تمنا: خواهش، درخواست، آرزو

توتیا : از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند؛ گردی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند.

توسکا : توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می‌روید.

تیارا : تیه در گویش لری به معنای چشم و آرا به معنای آراینده می‌باشد، چشم آرا، زیبا

تیسا : در گویش مازندران خالص

تینا : در عربی (طین) به معنی گِل سرخ

ث:

ثنا : حمد، شکر، سپاس

ثمر : ثمره، میوه

ثمره : میوه

ثمینا : گرانبها و ارزشمند (ترکیبی عربی -فارسی)

ثمینه : گرانبها

ثمین : گرانبها

ج:

جُمانه: یک دانه مروارید، یک دانه لؤلؤ؛ نام دختر ابوطالب و خواهر حضرت علی(ع)
جانا: ای جان، ای عزیز
جانان : معشوق، محبوب؛ خوب
جوانه: تازه، نو؛ جوان
جیران آهو؛ (به مجاز) معشوقِ زیبا؛ چشمِ زیبا (ریشه ترکی)

چکامه :شعر به ویژه قصیده

چ:

چشمه: جایی که آب زیر زمینی از آن خارج می شود

چکاوک : پرنده‌ای خوش آواز و کمی بزرگ‌تر از گنجشک که تاج بر سر دارد.

چیچک معنی: گل

چیستا: نام فرشته دانش و معرفت

چیکا :نوعی پرنده (ریشه گیلکی)

ح:

حامده :  سپاسگزار،حمدکننده خدا

حره :  دختر آزاده ،از اسامی حضرت زهرا، از القاب بانوان اشرافی،(حر اسم اولین شهید کربلا هم هست)

حدیث : سخنی که از پیامبر(ص) یا بزرگان دین نقل می کنند ، داستان، سرگذشت، سخن

حدیثه :  نو و تازه

حسنی : نیکو،پسندیده

حسنیه : نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو

حسیبا : مرکب از حسیب به معنای پاک نژاد و پاکزاد و الف نسبت ، دختر با اصل و نسب

حِلما : جمع حَلیم، بردباران، صبوران

حنا : گیاهی درختی که گل‌های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام.

حلیا : آنچه در چشم خوش میدرخشد (حلی+ا)

حورا : حور، زن زیبای بهشتی؛ زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی. ریشه: عربی

حَلیا : زیور و آرایش

حنیفا : حق ،راست(لقب ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم)

حنیفه: حق ،راست(لقب ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم)

حنان : بسیار مهربان ،یکی از نامهای خداوند ،در دعای جوشن کبیر می تونید ببینید

حنانه : ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ، ﺑﺨﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ، ﺑﺴﯿﺎر ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ، ستونی که قبل از ساختن منبر پیامبر اسلام(ص) هنگام وعظ به آن تکیه می‌فرمودند

حوریا : آنکه چون حور زیباست

خ:

خَضرا معنی: (مؤنث اخضر) به معنی سبز، کبود، نیلگون، و آبی و سبز؛ سبزه‌زار، چمن‌زار.
خاطِره : یادبود، یاد، ذهن، حافظه، خاطر.
خاطرآسا : خاطر (عربی) + آسا (فارسی) آسایش دهنده خاطر
خزان: نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز
خوشین : خوش و زیبا

خزر: فتان – دختر که عشوه هایی زیرکانه می ریزد

خضرا: سبز ،تازه

خوردیس:  مانند خورشید، درخشان

د:

دَریا : (در جغرافیا) توده‌ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق

دُرسا : دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.

دُرنا: پرنده‌ی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.

دِنا : قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس که قلهای معروف به همین نام دارد؛ نام شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد.

دایانا : (دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ (نا)) به معنی مثل زر سرخ و (به مجاز) زیبا روی، زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا الهه آب

دُرین: دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، ساخته شده از دُر؛ (به مجاز) گران بها و قیمتی

دل‌آرا : موجب آرامش و شادی دیگران؛ محبوب، معشوق، نام همسر دارا (داریوش سوم) و مادر روشنک بنا بر روایات ایرانی

دل آرام: موجب آرامش و آسایش خاطر

دل آسا : موجب تسکسن و آرامش دل

دلناز : موجب فخر و مباهات دل

دلنواز : مایه‌ی آرامش دل، آرامش بخش؛ نوازشگر، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق.

دیبا : نوعی پارچه‌ی ابریشمی معمولًا رنگین.

دینا : داور، داوری؛ (در اوستایی) دین؛ (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ نام خواهر یوسف(ع)

ذ:

ذَلفا : دختر سفید روی؛ شاعره معاصر خلفای عباسی، دختر ابیض زن و معشوقه‌ی نجده‌ی ابن اسود.

ر:

راحل : دختر مهاجر

رافعه : اوج دهنده، رفیع کننده (باعث افتخار)

رایان : اسم کوهی در حجاز

راحیل : نام یک فرشته، راحیل عربی شدهٔ لغت عبری رَجِل به معنای بی گناه است. راحیل همسر دوم و محبوب یعقوب و مادر یوسف است. نام او در کتاب پیدایش در تورات ذکر گشته‌است. راحیل دختر لابان و خواهر کوچک تر لیاه است. مادر یعقوب، ربقاه ، خواهرلابان بوده‌است. راحیل در نزدیکی بیت‌لحم یهودیه مدفون است.

رامینا : رامین + الف (نسبت)، منسوب به رامین؛ دخترِ طربناک

رایحه :عطر خوش(رایحه الجنت) ،عطر حضرت زهرا

رایا : رای، فکر، اندیشه، تأمل

رخساره: چهره ، صورت، گونه

رخشان: درخشان

رسپینا : فصل پاییز

رستاک:شاخه تازه ای که از بیخ درخت برآید

روشان: روشن

روشنک : روشن، نام گیاهی است، در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد.

رَستا : رَستن، رهیدن + ا (پسوند)، رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده

رُزا : گل رز

رُکسانا : روشنک، نام دختر دارا که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد.

رُونیا : آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ (به مجاز) اصیل

روژیا : روز و روشنایی

روجا : منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ روجا نام دهی در تنکابن

روناک : روشن، تابناک

رونیکا : روی زیبا، زیباروی

رویا : رویا، مجموعه‌ای از تصاویر، افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می‌گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می‌یابد.

رها: نجات یافته، آزاد

ریرا : در گویش مازندرانی به گوش باش ، به هوش باش

ز:

زردیس : به شكل زر

زرگل : زرین گل

زرناز : مركب از زر( طلا) + ناز(كرشمه)

زُلفا:  (زلف = موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت))، منسوب به زلف؛ (به مجاز) زیبایی زلف معشوق؛ ریشه عربی)

زمرد : نام سنگی قیمتی به رنگ سبز

زوفا : گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع

زویا : زویا در زبان روس به معنی عزیز پدر می‌باشد. در گویش محلی طبرستان، به معنی درخشان، روشن و نورده است. معانی دیگر: زندگی، زنده، دوست داشتنی

زیبا: آن که یا آنچه دیدنش چشم نواز و خوشایند است، دلنشین، مطبوع

زیتون : از اسامی قرآنی و یکی از میوه هایی که در قران به آن سوگند خورده شده،نماد فلسطین و همچنین صلح و انسان دوست

ژ:

ژاکلین : کنتس هنوت و هلند

ژالین : شعله آتش

ژاله: شبنم ، قطره باران که روی برگ درختان می نشیند

ژامک: اسم باستانی به معنای آینه

ژانیا : از نامهای باستانی

ژرفا : عمیق، عمیق‌ترین یا دورترین نقطه جایی

ژیکان : قطره‌ی باران (به مجاز) زلال و شفاف، زیبا و آرامش بخش

ژینا : باهوش، با نابغه، ژنیک

ژیلا: ژاله تگرگ

ژینوس : باهوش، نابغه، ژینا

س:

ساهره : چشمه روان

سالمه : بدون عیب، در کمال سلامت

سامره : نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است

ساجده : دختر سجده کننده(عبادت کننده خدا)

ساعده : دختر مددیار، یاری کننده

سامیرا: سمیرا، زن بزرگوار، نام محلی در نزدیکی مکه،نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است

سامیه : یعنی بانوی بلندمرتبه و از القاب حضرت زینب

سابرینا : مژده، بشارت

ساتیا: از نام های باستانی ایران زمین

ساویز : خوش خلق و نیک خو

ساتین : محبوب و دوست داشتنی

سارینا : خالص، پاک

ساغر : ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود.

سامینا : مانند مینا؛ نام گلی

ساناز : نام گلی؛ کمیاب، نادره

سانیا : سایه روشنِ جنگل

سایان : منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی

ساینا: سیمرغ ، عنقا

سبا :  سوره 34 قرآن کریم، شهری در یمن که بلقیس ملکه آنجا بوده، در عبری به معنی انسان

سپیدار : درختی از خانواده بید با برگهای براق

سپینود : در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور

سپیده : روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع آفتاب

سپیدار: درختی از خانواده بید با برگهایی براق

ستیلا (satila)  : نام دختر امام موسی کاظم و لقب حضرت مریم

سِتیا : گیتی، دنیا و روزگار

ستاره : اجسام نورانی آسمان

ستاک: شاخه تازه رسته و نازک

ستایش: ستودن ، تعریف

سَحرناز : (عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا

سدنا: (Sednā) سجده کننده بر خانه خدا – مرکب از سدن(عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)

سَروناز : سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی

سَروین : شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد

سُرنا: نوعی ساز بادی

سلاله :  نسل، از القاب حضرت زهرا

سلوا (سلوی) : نوعی پرنده(بلدرچین) در قرآن که در بهشت هم هست

سمن: رازقی ، یاسمن

سَما : آسمان

سنا : روشنایی

سندس (sandas): پارچه ای ابریشمی و لطیف ، در قرآن آمده است که لباس ابرار از جنس سندس ساخته شده استدمعنی دیگرش میشه دختری که پوشاننده بهشتیان است

سودابه : از شخصیتهای شاهنامه

سوفیا: اسمی با ریشه یونانی به معنای خرد

سوگند : قسم

سونیا : (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد

سوره : سوره قرآن

سَهی : صفت سرو

سُها:  ستاره ی کم نوری در کنار ستاره ی عناق در صورت فلکی دُب اکبر که در قدیم قوت چشم و دوربینی آن را با این ستاره امتحان می کردند

سیمیا: بلاغت ، فصاحت

سی گل : سی عدد گل

سیتا : جهان، گیتی

سینره : گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می‌شوند، پامچال فر

ش:

شاپرک : نوعی پروانه بزرگ که معمولاً شب پرواز می کند.

شادان : شاد، مسرور؛ (در حالت قیدی) باحال شاد، شادمانه

شادلی : شاد روی نرمخو و آرام

شادناز : ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است.

شادیا : بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، منسوب به شادی

شارونا : سرزمین پربار و حاصلخیز

شایلی : بی همتا

شایا: شایان

شبنم: از اسامی دخترانه قطره ای  که شباهنگام روی برگ گل می نشیند

شاینا : شاهدانه

شبدیس : مانند شب

شکوفه: گل درخشان میوه دار

شکوفا: شکفته شده

شکرانه : شکرگزاری

شکیبا : از اسامی دخترانه به معنی صبور، برد بار، باشکیبایی

شمسا : دختری که مانند خورشید است،درخشان و پرتوافشان

شمیس : خورشید کوچک

شمیم : از اسامی دخترانه به معنی  بوی خوش

شمیلا: نسیم و باد شمال

شوکا : نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا؛ در مازندرانی به  آهو و غزال

شهگل : بهترین گل، گلِ شاهانه

شهرزاد: نام دختری زیبا در قصه هزار و یک شب

شیده: روشنایی ، خورشید

شیلا : نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه‌ی هامون به خارج از آن جریان دارد، از نامهای متداول هندی

شِیدا : عاشق، دلداده؛ آشفته و پریشان

شیما : زنی که روی چانه اش خال دارد ، زن زیبای عرب، نام دختر حلیمه سعدیه دایه پیامبر(ص)

ص:

صَبا : نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در مقابلِ دَبور؛ (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق

صالحه : دختر و زن نیکوکار

صهبا: شراب انگوری . شرابی که مایل به سرخی باشد

صُراحی : ظرف شراب، ظرف شیشه‌ای شراب؛ شراب زلال؛ در تصوف مقام انس را گویند.

صبرا : بردباری کردن در برابر سختیها و ناملایمت‌ها، شکیبایی

صبورا : صبور + ا (الف نسبت یا تعظیم)، به معنی بردبار، صبور

صحرا : بیابان؛ محلی خارج از منطقه مسکونی، که دارای پوشش گیاهی است.

صدف : از اسامی دخترانه و نوعی جانور نرم تن که قدما اعتقاد داشتند اگر قطره باران در آن جا بگیرد به مروارید تبدیل می شود ، نام سه ستاره به شکل مثلث

صنم: بت زیبا

صنوبر: نام درختی همیشه سبز

صوفیا : منسوب به صوفی  نوایی در موسیقی

صونا : دوری از گناه ، خویشتنداری از گناه

ض:

ضحی : سپیده صبح،در قرآن بهش قسم خورده شده

ط:

طاهره : طاهر، زن پاک و مبرا از عیب، لقب فاطمه زهرا (ع) و لقب خدیجه همسر پیامبر (ص)

طَراوت : تر و تازگی؛ (به مجاز) سامان و رونق

طُلوع : دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ ابتدای روز

طنین : انعکاس صوت، پژواک؛ حالتی از صدا که دارای تأثیر و نفوذ باشد؛ خوش آهنگی

طناز:  از اسامی دخترانه بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده

طنان : پرطنین، بلندآوازه، مشهور

طهورا : پاکیزه، پاک کننده ، از اسامی قرآنی (شرابا طهورا)

طیلا : شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، خرما یا مویز حاصل می شود. می پخته شده، نام زیبای پارسی.

ع:

عارفه : زن عالم و عارف

عادله : مؤنث عادل، بانوی با انصاف

عرفانه : عرفان (عربی) + ه (فارسی) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت)

عسل : مایعی خوراکی که زنبور عسل می‌سازد، بسیار شیرین و دوست داشتنی

عطرین : منسوب به عطر، دل انگیز، معطر، خوشبو

عطیه : انعام، بخشش

عقیله(عربی) (مؤنث عقیل)، 1- زن بزرگوار؛ 2- هر چیز گرامی و ارجمند، نفیس.

غ:

غدیره : گیسوی بافته شده، مونث شده کلمه (غدیر)

غَزل : نوعی شعر، شعر عاشقانه؛ در موسیقی ایرانی هر نوع سخن آهنگین که به آواز یا همراه سازها خوانده می‌شده است.

غزاله : نوعی آهو

غزال : نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه
غزل ناز : غزل (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از غزل (شعرعاشقانه) + ناز (زیبا)
غوغا : صدای بلند، بانگ و فریاد

غنچه:  گلی که شکفته نشده

ف:

فائزه : نائل ، رستگار، از اسامی قرآنی

فائقه : پیروز شده

فارهه : دختر زیبا و با نمک

فاتیما : فاطیما، نام شهری است در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است

فارهه : دختر زیبا و با نمک

فاطمه : نام دختر پیامبر(ص) ، زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد

فانیذ:  قند وشکر

فرانک : پروانه از شخصیتهای شاهنامه

فریسا: پریسا ، زیبا چون پری

فردوس :از اسامی دخترانه به معنی پردیس ، یهشت

فرشته: موجودی آسمانی

فرنیا: دارنده اصل و نسب

فروغ: روشنی – پرتو

فرانک : پروانه، از شخصیت ‌های شاهنامه، نام دختر برزین و زن بهرام گور، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین

فرسیما : فر (فارسی) به معنای شکوه + سیما (عربی)، آنکه صورتی باشکوه دارد.

فرمهر : کسی که شکوه و عظمتی چون خورشید دارد.

فرناز : دارای ناز و غمزه، زیبا و باشکوه

فرنوشا : شکوه و عظمت ابدی ریشه: فارسی

فریال : دارای اندام و هیکل باشکوه، قوی و باشکوه، مرکب از فر (شکوه) + یال (گردن، بالای بازو)

فلورا : فلوریا، در رم باستان، الهه گل‌ها و بارآوری

فصیحه : فصیح و گویا،بانوی فهمیده

فهیمه : فهیم

فیروزه: نام سنگی قیمتی به رنگ آبی یا سبز

ق:

قاصدک: گیاهی از نوع کمپوزاسه شامل انواع متعدد است که در غالب نقاط یافت میشود، گل پیام رسان

قصیده: نام یکی از قالب‌های شعر فارسی وعربی

 ک:

 کاترینا : کاترین ، به معنی پاک و بی آلایش

کارولین : نام ناحیه‌ای در آمریکای شمالی

کاملیا : گلی درشت و زیبا سفید و صورتی رنگ که در بهار ظاهر می‌شود.

کامیلا : محافظ معبد، نام دختری جنگجو در افسانه تروا اسم دختر

کبریا: بزرگی وعظمت

کتایون: دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفندیار

کرانه : ساحل گوشه

کردیا: دختر کرد

کرشمه: نز و غمزه، نام نوایی در موسیقی

کلارا: چشم مردمک چشم

کمند:آنچه به وسیله آن کسی را گرفتار می کنند

کوثر : خیر کثیر

کیارا : اندوه و ملالت، میل شدید به خوردن انواع خوردنی‌جات

کیانا : طبیعت

کیمیا :  از اسامی دخترانه به معنی اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون

گ:

گراناز : گران ناز

گل آرا : زینت دهنده گل، از شخصیت‌های شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه‌های شاهنامه

گل آسا : مانند گل

گلبرگ : هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و رخسار

گلپونه : گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه

گلدیس : چون گل، مانند گُل؛ (به مجاز) زیبارو و لطیف

گلسا : گلسان، مانند گل

گلمهر : (گل + مهر = خورشید)، (به مجاز) آفتاب، گل خورشید، گل آفتاب، گل آفتابگردان

گلناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل

گلنوش : مرکب از گل + نوش (عسل)، نام یکی از لحن‌های قدیم موسیقی ایرانی

گلوریا: با شکوه ، سرفراز

گلرخ: زیبا رو ، دختری که چهره ای زیبا چون گل دارد

گلسا: گلسان، مانند گل

گل شید : گلی که چون خورشید می درخشد

گلاره: مردمک چشم، حبه انگور

گندم : دانه خوراکی غنی از نشاسته

گیسو : موی بلندسر

گیتا: گیتی

گیلدا : طلا

ل:

لادن : نام نوعی گل

لاله: گلی به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگون

لامیا:معنی: نام شهری بوده است در یونان واقع در کنار خلیج لامی از دریای اژه دارای ۳۸/٠٠٠ تن سکنه. جنگ "لامیاک" که پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ م . بین یونان و مقدونیه در گرفت نام خود را از این شهر گرفته است.

لاریسا: نوعی سکه زینتی که  در فارس ضری می شد

لاوین: نوازشگر ، آواز خواندن همراه با نوازش

لبخند : خنده ، تبسم

لبینا:  نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی

لعیا: نام زن حضرت یعقوب

لنیا : (فارسی- سنسکریت) دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن (سنسکریت) + ی نسبت (فارسی) + الف

لیانا : بانوی درخشان و زیباروی، مرکب از لیان به معنای درخشان و الف تأنیث

لیدا : خانم، بانوی گرامی

لیندا : قشنگ، زیبا

لیلا: شب طولانی و بسیار تاریک

لینا : آبشار  کوچک

م:

ماه سمین : ماه + سمین = (به مجاز) ارزشمند ، خوب ، عالی) ماهِ خوب ، عالی و ارزشمند ؛ (به مجاز) ماه روی گران بها و ارزشمند

مائده (Mā-‘ede) :   خوردنی، طعام، نام سوره ای در قرآن کریم

ماتینا: نام ساتراپ نشین ولایت تحت امر حاکم با والی در دوران هخامنشی

ماجان: مانند ماه

مارال : گوزن، آهو

مانلی: مازندرانی(بمان برایم)

مانیا: خانه و سرای امن

ماریا : مریم، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان‌های اسپانیایی و آسیایی است. ریشه: عبری
مارینا : دارنده‌ی هر چیز ارزشمند، جویبار، آب
مانا : ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن
ماندانا : به  عنبر سیاه؛ زن کمبوجیه‌ی اول و مادر کوروشِ کبیر
ماهک : خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا خوبروی دوست داشتنی
مایا : منش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلهه‌ی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان
مایسا : نام گیاهی کوچک و یک ساله که بسیار ظریف است.
ماهرخ: کسی که چهره ای مانند ماه دارد
ماهوَر: دارای صفت ماه
مبینا :   آشکار و روشن، از اسامی کلام وحی
متینا :   دختر متین و باوقار
محدثه :   مؤنث محدث، گوینده سخن

محنا : ﺑﻪ ﺣﻨﺎ ﺧﺿﺎﺏ ﮐﺮدﻩ، به ضم میم و فتح ح و تشدید نون
محیا :   یکی از صفات خدا ،زنده و پویا
محیصا :   رستگار شده ، پاک و آمرزیده (به فتح میم). در قرآن کریم به معنای محل فرار و پناهگاه آمده است (دارای ریشه پارسی و مذهبی)
مرسانا : هدیه خداوند
مروا : فال نیک و دعای خیر
مرسا: استوار وثابت
مروارید: در ، سنگی ارزشمند و قیمتی
مرسده : زیبا ، با طراوت و خرم
مژده : خبر خوش و شادی
مستانه: سرخوش وشاد
مستوره: پنهان ، پوشیده
مشکات:   (قدیم) چراغدان، از واژه‌های قرآنی ، مکان نورانی – طاقی بلند که چراغ را در آن گذارند
معینا: منسوب به معین، یاریگر ، کمک کننده
ملیسا : زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ ماه صَفر؛ ماهی بین آخر گرما و زمستان
ملیکا :   اسم رومی، مادر امام مهدی
ملودی: توالی تعدادی از اصوات در موسیقی

ملیکه: زن صاحب و مالک منیبا: بازگشت کننده به سوی حق
موژان : پر کرشمه ، خمار، گل نرگش نیم شکفته
مونا : تک، یکتا، در متون ایران باستان به مُحبَّت هم معنا شده است، گل یاس، امید
مهنا (mohanna ) : گوارا و خوش
مَهدیس : مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مِهرسا : (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو

مَهرو : ماه رو، (به مجاز) زیبا رو

مَهگل : (مَه = ماه + گل)، گلِ ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مِهرنیا : (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ (به مجاز) مهربان و با محبت

مهرآنا : (مهر = محبت و دوستی ، مهربانی + آنا (ترکی)= مادر)، مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ (به مجاز) مهربان و بامحبت
مه دخت: دختری که مانند ماه است
مه نگار :معشوقه زیبارو
مهان: منسوب به ماه
مهتاج: زیبای زیبایان
مهدا: آرامش شب

مهبان: نگهبان ماه
مهدیا: دختر هدایت شده
مهرانا: منسوب به مهران ، دارنده مهر
مهر نوش: زیبا ، جاوید و همیشگی

مهرگل : آنکه در میان گل ها چون خورشید می درخشد

مهربان: دارای محبت و عاطفه
مهسان: همانند ماه
مهفام: به رنگ ماه
مهکامه: به مجاز آرزوی زیبا روی

میشکا: در گویش مازندرانی به معنای گنجشک
میگل: زیبا روی

مینوش: نوشنده می ، می نوشنده

ن:

نورا : درخشان ،تابان(از نور میاد)

نها : عقل و خرد (اسم قرآنی)

نادیا : زن خوش آوتز

نارینا: منسوب به آتش

نازلی : ناز دار

نازیلا: با ناز وکرشمه

نارگل : گل انار، آن که چون گل لطیف و زیبا است.
نارمیلا : (ترکی- فارسی) شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار
نارین : منسوب به نار، تر و تازه
نازان : فخرکننده، نازکننده
نافه : ماده ای با عطر خوش بو و پایدار
نجلا : زنی که دارای چشمان درشت است.
نجوا : سخن آهسته

نرگس : نام گلی زیبا
نسترن : گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد
نسرین : گل‌های زرد یا سفید خوشه‌ای معطر که یکی از گونه‌های نرگس  است

نسیم : باد بسیار آرام و دلپذیر

نعیما : پر نعمت ، برخوردار

 نغمه : آهنگ یا ملودی

نکیسا: نام یکی از رامشگران و نوازندگان عهد خسرو پرویز 

نگار : دختر خوش چهره
نگارا : بانوی زیبا، دختر خوش چهره، کنایه از محبوب است.
نگین:  سنگ یا فلز زینتی

نگینا : موسیقی، آواز
نوا : صدای موسیقی ، نغمه

نوال : عطا، بخشش، بهره، نصیب

نو بهار: بهار ، فصل رویش

نورا : نور (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان
نوژان : درخت صنوبر و کاج
نوشین : شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار

نوشاد : نام شهری که زیبا رویان آن مشهور بودند
نیروانا : آخرین مرحله سلوک در نزد "بودا” که مرحله محو شدن جنبه حیوانی وجود و رسیدن به کمال است.
نیکا : چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران
نیکتا : خوب، نیکو ریشه: فارسی
نیکو : خوب، زیبا

نیلای: ماه نیلگون
نینا : زیبایی، خوش اندامی و ظرافت

نهال:  درخت یا درختچه نورس

نیایش: دعای همراه با تضرع و زاری

نیکناز: دارای عشوه گری و زیبایی
نیوشا : شنوا، شنونده

و:

وانیا : هدیه با شکوه خداوند

واله: عاشق ، بیقرار شیفته

ورونیکا : نام تیره‌ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است.

وندا: ستایش کننده

ونوس : سمبل زیبایی و عشق در یونان باستان

ویانا : فرزانگی، بخردی، دانایی

ویدا : آشکار و هویدا

وینا: رنگارنگ، روشن و آشکار

ویشکا : نام روستایی نزدیک رشت

ویکتوریا : پیروز شدن، الهه پیروزی در روم باستان

وفا: وفاداری

ه:

هاله: حلقه نورانی

هانا: داد خواهی ، امید ،بینایی

هانیا : مسرور و شاد

هانیه: شادمان خوش بخت

هدی: هدایت شده

هدیه: تحفه ای که به نشانه محبت به کسی داده می شود

هستی : زندگی، وجود، زندگانی

هلما : خیلی صبور

هلن : فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.

هلنا معنی: هلن

هلناز: زیبا و خوش بو

هلیا : خورشید

هما : فرخنده

همتا: همانند

همیلا: نام یکی از ندیمه‌های شیرین در خسرو و شیرین نظامی

هنا : شادمانی و خوش بختی

هنگامه: رخداد بزرگ

هونیا : دارای نیای خوب

هوران : آفتاب

هورناز : خورشید زیبا

هیلا: پرنده ای کوچکتر از باز

هیلدا : نیرومند، قوی

ی:

یامین : لقب راحیل ، همسر حضرت یعقوب (مادر بنیامین و یوسف)

یاسمینا : یاس و مینا گلی به رنگهای سفید، زرد و کبود

یافا : زیبایی، جمال، نام شهری قدیمی در ساحل مدیترانه

یانا: نیکی رسان ، نیکویی بخش

یسری: راحتی، آسانی، گشایش، دختر خوش قدم (یسرا)

یسنا : پرستش، بخشی از اوستا

یکتا: یگانه ، بی نظیر

یگانه : صمیمی ، همدل

یلدا : آخرین شب پاییز

یوکابد : جلال خداوند، خداوند مجد و بزرگی است، نام مادر موسی (ع)
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبين ارجمند
لطفا از نوشتن نظرات بصورت فينگليش (حروف لاتين) خودداري كنيد. " ناطق " به دلايل اخلاقي از انتشار نظراتي كه داراي توهين يا افترا به شخصيت هاي حقيقي يا حقوقي باشد معذور است. تلاش ما بر اين است , انتشار نظرات مخاطبين ارجمند در سريعترين زمان ممكن انجام شود , لذا براي نمايش نظراتتان شكيباباشيد.
پربازدید ها
آخرین اخبار
پربحث ترین عناوین